سقای آب
میان اشکهایم تیر بارانها اثر کرده
وجود خاکیم غرق تماشای شهیدان است
ولی فکرم به عرش کبریا اینک سفر کرده
سفر کردم که یاد آرم غریبی نگارم را
که با فرزند وجانانش به را حق خطر کرده
چه راهی ،راه مردان بلند آوازه مجنون
که در قحطی آب از رود پر آبی گذر کرده
چه آبی،که بود مهریه عشق خداوندی
ولی او جرعه ای از خوردنش آن دم حذر کرده
بخورده خون دل او بهر عطشانی طفلانی
که جامه از عطش و بی کسی از تن به در کرده
نشد آبی ز مشکش کودکی سیراب بنماید
کنار رود افتاد و ز مولا جام سر کرده
تمام قامتش گلگون وغرق تیر وصد نیزه
ولی انگار مادر آن دم از نعشش گذر کرده
قاسم پروانی
وبلاگ نوای سرخ در راستای معرفی آثار شعرای آیینی وشعر دفاع مقدس راه اندازی شده