زائران عشق
زائران عشق
زائران ظهر عاشورا شدیم مانده از دیروز و بی فردا شدیم
در غروب غنچه های زندگی قسمت ما شد فقط شرمندگی
جاده ها را بی سبب گم کرده ایم پیروی از رسم مردم کرده ایم
سنگ بر پیشانی ما خورد و رفت از پریشانی دلم جا خورد و رفت
در سکوت دستهای بی کسی مانده در اندیشه دلواپسی
دشت در قشلاق غم جامانده است کوهسار عشق تنها مانده است
آدمکهایی که هو هو می کنند همچو خون آشام خون بو میکنند
چکمه آلاله ها را باد برد قاصدکها را زمین از یاد برد
چون گلوی نوحه خوانم سرخ شد این سرم سبز وزبانم سرخ شد
سهم ما از روزهای خوب جنگ شد تفنگ و یک دل مجروح و تنگ
بوته زاری پیش ما گل کرده بود ناخوشی ها را تحمل کرده بود
ناقه های آتش و ناقوس جنگ حرکت ارابه های بی درنگ
باز از آنجا شهید آورده اند عاشقی را رو سفید آورده اند
جرعه ای از عشق را نوشید و رفت پیکرش بر شانه ها رقصید ورفت
گر چه خون بر پیکرش خشکیده بود با دلی خونین خدا را دیده بود
جبهه با سهم عظیمی از شهید رفت وکم کم رو به بال وپر کشید
ما به امداد ولایت زنده ایم ما به امید شهادت زنده ایم
شعر از : سقا واحد
وبلاگ نوای سرخ در راستای معرفی آثار شعرای آیینی وشعر دفاع مقدس راه اندازی شده